دینِ عاشقانه یا سنّتهای عادتی؟!
هر عامل و محرکی مادامی که در درون انسان و در دل انسان رخنه نکند و مادامی که در آن راه پیدا نکند، نمیتواند او را به حرکت وادار کند.
میشود او را بغلطاند، میشود او را به زور بکشد ولی نمیشود او را راه ببرد!
حتی خدا مادامی که در دل من راه پیدا نکند و عشقش در من ننشیند، نمیتواند محرک من باشد، اکراه و غلطاندن ثمری ندارد و نتیجهای ندارد.
محرکها مادامی که در دل انسان نیامده باشد، شناختشان و سپس عشقشان در آن جا نگرفته باشد، فقط انسان را میغلطاند و او را به جبر میکشد.
دین به خاطر اینکه بتواند بار احکام سنگین و نظامهای وسیع را تحمل کند احتیاج به ریشههایی دارد و احتیاج به زمینههایی.
این زمینه از تفکر شروع میشود، تفکر در انسان و در جهان و نقش انسان در جهان.
این بینش و این تفکر و این جهان بینی، ما را به عقیدههایی میرساند و این عقیدههاست که میتواند نظامها و احکام را به تحقق برساند.
مادامی که این زمینه و این ریشه نباشد احکام دوام ندارد عادت و سنت خواهد بود و هیچ سنت و عادتی نمیتواند دوام بیاورد ناچار گرفتار ضد سنتها میشود!
❛❛ استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب حجاب، ص ۱۱
تفکر تحمیلی
از آنجا كه انسان با آزادى همراه است و از رقابت و تضاد استعدادها برخوردار، نوع تربيت او با تربيت دام ها و درخت ها تفاوت خواهد داشت.
تربيت انسان نمیتواند مسخ او و پوك كردن او و غلتاندن او باشد. هر گونه تربيتى كه با دست خودم تحقق نگيرد و با انتخاب من همراه نباشد، در واقع مسخ كردن من و نفى كردن من حساب مى شود. و اين است كه تربيت هاى تلقينى و تقليدى و تحميلى و سنتى ارزش نخواهند داشت، حتى ضد ارزش هستند و عامل نفى انسان و آخر سر هم باعث عصيان و طغيان او.
اين درست نيست كه ديده هاى خود را نقالى كنيم و از عشق خود حرف بزنيم و يا ديگران را بغل كنيم و يا بر يقين خود پافشارى كنيم و سوگند بخوريم؛ چون يقين هر كس در درون اوست، به ديگران نمى رسد. مگر هنگامى كه نشان بدهيم كه چگونه و از كجا به اين يقين رسيده ايم و به اين روش دست يافته ايم و با چه كليدها و ملاك هايى حركت كرده ايم.
هنگامیكه مى خواهيم فردى را بسازيم و يا جامعه اى را باز سازى كنيم، ناچاريم كه در اعماق بكاويم و ريشه ها را بيدار نماييم.
عینصاد
مسئولیت وسازندگی صفحه ۴۰
در وصفِ «عین صاد»
سخاوت علمي او زيبايي ديگري داشت. اگر به نكته اي دست مي يافت و لطيفه اي از كلام معصـومين بـه ذهـنش مي رسيد لحظه اي در انتقال آن به ديگران درنگ نمي كرد. يافته هاي علمي او به نام بسياري سند خورد و بـراي بسياري اعتبار آفريد ولي او به اين ها بي اعتنا بود و به انتقال معارف اهل بيت ولو به اين شكل، راضي.
چنان بي تكلف بود كه در كنارش هيچ بار و فشاري را به خود نمي ديدي. به راحتي، نـه، بـا خوشـحالي، انتقـاد را مي شنيد. گاه چنان سريع مي پذيرفت و حرف يا رفتار خود را تغييرمي داد كه حيـرت آورد بـود. بحـث بـا او پـر فايده بود؛ خوب مي شنيد، دقيق نقد مي كرد، با ديد جامع و با توجه تام به مباني ديني و با فكري خلاق، طرح ها و حرف هاي تازه و بديع، عرضه مي كرد و با اين همه آماده پذيرش انتقاد نيز بود.